مى دانیم که گروههاى ذى نفوذ برخلاف احزاب، مستقیماً در به دست گرفتن زمام قدرت و اعمال آن، مشارکت نمىکنند بلکه ضمن خارج ماندن از قدرت بر آن تأثیر می گذارند و به آن فشار وارد مى نمایند. (1) در ایران، بازاریان، روحانیون، اشراف، خوانین و ملاکین بزرگ همواره از عمدهترین گروههاى ذى نفوذ در تاریخ معاصر بودهاند. نقش روحانیون در لغو امتیاز نامهها، انقلاب مشروطه و سقوط محمدعلى شاه، مقاومت علیه رضاخان (مانند مقاومت در برابر جمهورى خواهى او و واکنش در برابر کشف حجاب)، جریان نهضت ملى و ملى شدن صنعت نفت، واقعه سىام تیر ماه 1331 ه.ش. جریانات سال 1342.ه.ش. و بالاخره انقلاب اسلامى به مراتب بالاتر از نقش احزاب سیاسى در ایران بوده است. (2) روحانیون همواره به عنوان یک گروه ذى نفوذ در ایران، بر صاحبان قدرت فشار مى آوردهاند. موارد آن را به طور فهرست وار بررسى مى کنیم:
1- نهضت تنباکو: حکم تحریم تنباکو از طرف میرزاى شیرازى به لغو این امتیاز انجامید. (3)
2- انقلاب مشروطه:نقش روحانیون به خصوص نقش آیت الله سید عبد الله بهبهانى و آیت الله سید محمد طباطبایى در بسیج توده مردم، واضح تر از آن است که محتاج توضیح باشد.اما نکته حائز اهمیت این که اگرچه هدف انقلاب مشروطه برپایى حکومت اسلامى نبوده است، اما نقش روحانیون در آن غیر قابل انکار است.
3- لغو قرار داد 1919 : مرحوم مدرس در این زمینه نقش بسزایى را ایفا کرده است. «سر پرسى کاکس» در این زمینه طى نامهاى به لندن، مرحوم مدرس را در رأس مخالفان قرار داد معرفى مى نماید. (4)
4- مخالفت با جمهورى خواهى رضاشاه: مرحوم آیت الله مدرس، رهبر مخالفان رضا شاه بود.او در این راه، چندین بار مجلس را از اکثریت انداخت. (5) نیکى کدى در این زمینه مى گوید: «کودتاى 1921 رضا شاه که عمدتاً به وسیله ژنرال آیرونساید بریتانیایى ترتیب یافته بود، سکولار بود و نیروهاى مذهبى فقط در مخالفت با جمهوریخواهى رضاشاه در 1924 م.بود که اهمیت یافتند. (6) .
5- نهضت ملى شدن صنعت نفت: در این دوره روحانیون را به سه دسته مى توان تقسیم کرد؛ گروه روحانیون به زعامت آیت الله العظمى بروجردى، بیشتر در پى قوام و استحکام امور مذهبى بودند تا امور سیاسى. گروه دوم که به رهبرى آیة الله کاشانى تا سى تیر ماه 1331 ه.ش. از دکتر مصدق حمایت مىکردند، به مخالفت با او پرداختند و گروه سوم روحانیونى که تا آخر طرفدار مصدق باقى ماندند. (7)
6- قیام 15 خرداد 1342 و نقش روحانیت در آن.
7- کاپیتولاسیون سال 1343 و نقش امام خمینى (ره) .
8- انقلاب اسلامى و نقش روحانیت در آن.
حاصل بحث فوق این شد که تا پیروزى انقلاب اسلامى، روحانیون به عنوان یک گروه ذى نفوذ همواره بر حاکمان فشار وارد مىآوردهاند. سبب نفوذ بیشتر روحانیت نسبت به سایر گروههاى ذى نفوذ آن است که آنها به راحتى مىتوانند اقدام به بسیج مردم نمایند. بنابراین روحانیون تنها مانعى بر سر راه فعالیت سایر گروههاى ذى نفوذ به حساب نمىآمدند بلکه عمدتاً در برهههاى مختلف تاریخى، با بقیه گروهها ائتلاف نموده و با آنان همکارى نزدیکى داشتهاند، به گونهاى که تفسیر آنان از دین، تسهیل کننده فعالیت همه گروههاى ذى نفوذ بوده است؛ مثل همکارى روحانیون و روشنفکران در پیروزى. روحانیون طرفدار مشروطه، مشروطه را که از اهداف روشنفکران انقلابى محسوب مى شد، حکومت خداپسند و مطابق با احکام و شریعت پیامبر اکرم (ص) اعلام نمودند، به گونه اى که آیت الله نایینى از باب دفع افسد به فاسد به آن مشروعیت موقتى بخشید.همچنین در دوره نهضت ملى نفت، همراهى آیة الله کاشانى با دکتر مصدق تا سىام تیر ماه 1331، عامل مهمى در بسیج توده مردم به شمار مى آمده است. در قضیه اصلاحات اراضى، روحانیون به مخالفت با شاه برخاستند و اصلاحات ارضى را خلاف شرع اعلام نمودند. در مورد انقلاب اسلامى نیز صحیح تر آن است که بگوییم، گروههاى دیگر به روحانیت پیوستند و با آن همکارى کردند. به هر حال نتیجه اى که از این بحث گرفته مى شود این که دین و سنت دینى مانعى در راه کارکرد سایر گروههاى ذى نفوذ نبوده، بلکه در برهههاى حساس تاریخ، شاهد ائتلاف روحانیون با سایر گروههاى ذى نفوذ همچون بازاریان و روشنفکران هستیم.
پس از انقلاب اسلامى، روحانیون حکومت را به دست گرفتند و از حالت گروه ذى نفوذ خارج شدند. این بار نقش آنان در تسهیل و یا تجدید فعالیت سایر گروههاى ذى نفوذ مطرح شد. پس از انقلاب اسلامى، گروههاى جدید وابسته به روحانیت ظهور کرده اند و به عنوان گروههاى ذى نفوذ مطرح مىباشند؛ مثلاً انجمنهاى اسلامى را مىتوان از جمله گروههاى دارای نقش مؤثر به شمار آورد که به طور غیر مستقیم در سیاست دخالت می کنند و قدرت سیاسى را تحت فشار قرار مىدهند